غلبه بر عصبانیت با جدول و امتیاز دادن
جدولم را درست کردهام. کارهایی را که معمولا در مواقع عصبانیت انجام میدهم لیست کردهام عکس العملهای درستی را هم که دوست دارم انجام بدهم لیست کردهام . واقعا عالی است با اینکه اصلا انتظار پیشرفت یک شبه و ناگهانی را ندارم و اتفاقا معتقدم تغییرات باید به تدریج مداوم و آرام باشد اما این جدول خیلی کمک موثری است. یعنی کلا نوشتن معجزه میکند. ممکن است بارها در ذهنمان به چیزی فکر کنیم و تحلیل کنیم و نتیجهگیری کنیم اما نوشتن واقعا چیز دیگری است. نوشتن ذهن را منظم و آرام میکند و زشتی و زیبایی چیزها را هم واقعگرایانهتر بازگو میکند. از اینکه بعد از این همه تغییر و تمرکز و تمرین دیروز وقتی از نق نقهای دخترم عصبانی شدم با تندی دست دخترم را گرفتم و آز آشپزخانه بیرون بردم تا دیگر صدایش را نشنوم، تعجب کردم. درست است دیگر تقریبا غر نمیزنم و کلاما خشونت به خرج نمیدهم اما وقتی جلوی خشونت رفتاری تیک زدم و توضیح دادم چه کار کردهام خیلی از رفتارم خجالت کشیدم. یعنی فکر کردم اگر یک زن همسن و سال خودم را میدیدم که دست یک دختر کوچکش را به خاطر نق نقهایش محکم گرفته و کشیده چه عکسالعملی نشان میدادم؟ مسلماً فکر میکردم عجب آدم عصبی و خشنی است؟ اما آن زن خشن من بودم! یعنی آن خشونت در درون من زندگی میکرد. کارهای خوبی هم داشتم مثلا همین که از زیر کتاب خواندن برای فرزندم در نمیروم، از اینکه با دیگران هم با ملایمت رفتار میکنم خوشحال شدم اما واقعا خصوصیات بد خیلی من را منزجر میکند. از تصویری که جدولم از خودم به من میدهد تعجب میکنم مثل آینه درست است اما پذیرش آن شرم آور است .
باز هم تمرین میکنم هر چند هنوز برای خیلی سوالها جواب ندارم، هر چند که هنوز برای عصبانیت و پرخاشگر بودن دخترم راه حل ندارم برای اعتماد به نفس کمش راه حل ندارم و خودم را مقصر می دانم و هر چند که نزدیکانم هنوز من را به صفت عجول بودن و عصبانی بودن میشناسند اما همین آرامش درونی برای من کافی است تا به راهم ادامه بدهم و خسته نشوم. بالاخره بیدار شدن از خواب غفلت و آگاهی رنجهای خودش را دارد اما لذت بی نظیری هم دارد که تحمل را آسان میکند.
پی نوشت: بعد از این همه مدت که درباره عصبانیت نوشتم تنها زیر پست قبلی یک نظر مرتبط با چیزی که مینوشتم دریافت کردم. برای همه کسانی که مثل من هستند مثل الآن من یا مثل قبل من، صمیمانه آرزوی تغییر و تحول مثبت دارم. آدمهای همیشه عصبانی را خیلی درک میکنم هر چند که دلیلش را ندانم ، چون آدمهای تنها و غمگینی هستند هیچ کار خوبشان به چشم کسی نمیآید، بس که عصبانیتشان همه خوبیهایشان را نابود میکند. برای خودم و همه آنها دعا میکنم که درونمان آرام بشود و بر نفس خودمان غلبه کنیم و افسار رفتارمان به دست خودمان باشد نه ما به دست آنها.